۸ آبان ۱۳۹۰

این قاب را باز می کنم که از تو بنویسم و باز می بینم دستهام بر قاب تنت نویسنده ترند تا اینجا...

۲۹ مهر ۱۳۹۰

?home sweet home

این همه شنیدن از تصمیمِ رفتن و مردد بودن بین رفتن و ماندن،‌تحلیل های درست و غلط از رویاهای هرگز ندیده و زجرهای به جان کشیده ... وقتی سیبل این جمله ام که تو چرا مانده ای... وقتی می بینم عصریک روز تعطیلِ تنهایی لمس دست دوستی و ولگردی در این خیابانها برای همیشه ناممکن شده... دلم نمی خواهد این جا باشم... دلم نمی خواهد این جا را بگذارم و بروم .. دلم می خواهد این نا امنی فقط جایی تمام شود... دلم می خواست می شد رفت سفر و باز ته ته دل به خیال خانه دل خوش بود...

۹ مهر ۱۳۹۰

نهال

.
.
در خلوت روشن با تو گريسته ام
براي خاطر زندگان،
و در گورستان تاريك با تو خوانده ام
زيباترين سرودها را
چرا كه مردگان این سال
عاشق ترين زندگان بوده اند...