۱۶ خرداد ۱۳۹۰

ابدیت

دارم راستی راستی دکتر می شم...
پ.ن. باید حادث می شدی که زمام زمانم به دستم برگردد... هر لحظه با تو و تو با هر لحظه....

۳ نظر:

امید گفت...

حکایت بارانی بی امان است ... :)

ارغوان گفت...

یعنی داری دفاع می‌کنی و باید تبریک گفت؟
یا من نکته‌شو نگرفتم؟ :)

شقایق گفت...

ارغوان جون ینی داره تزم پیش می ره با سرعت و این ینی امیدوارم به دفاع زود