منم.... :((((
It hurts to feelIt hurts to hearIt hurts to face itIt hurts to hideIt hurts to touchIt hurts to wake upIt hurts to rememberIt hurts to hold on
بعضي وقتها مي شنوم صدايي را...صدايي گنگ و مبهم را ...صدايي از گسستن پيوند ...صداي از عمق رهايي ...از گلوي ريز ترين ذرات وجودي...نزاع وجنگ دروني...پيوندههاي بين مولكولي...انگار ناشناسي در وجودم...شكل مي گيرد دم به دم...تنگ است جاي ماندنش ...مي درد پوچ و بيهوده تنم را...مي جهد بيرون روي تنم اما...مي زند فرياد...اين منم دنيا...خشم فروخورده...حق پايمال شده...اين منم فرياد خفته...
ارسال یک نظر
۳ نظر:
منم.... :((((
It hurts to feel
It hurts to hear
It hurts to face it
It hurts to hide
It hurts to touch
It hurts to wake up
It hurts to remember
It hurts to hold on
بعضي وقتها مي شنوم صدايي را...
صدايي گنگ و مبهم را ...
صدايي از گسستن پيوند ...
صداي از عمق رهايي ...
از گلوي ريز ترين ذرات وجودي...
نزاع وجنگ دروني...
پيوندههاي بين مولكولي...
انگار ناشناسي در وجودم...
شكل مي گيرد دم به دم...
تنگ است جاي ماندنش ...
مي درد پوچ و بيهوده تنم را...
مي جهد بيرون روي تنم اما...
مي زند فرياد...
اين منم دنيا...
خشم فروخورده...
حق پايمال شده...
اين منم فرياد خفته...
ارسال یک نظر