۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹

در و دیوار به هم ریخته شان...

درست ترش این بود که این همه سعی نمی کردم جاهایی چیزهایی را درست کنم یا از خرابیشان جلوگیری کنم. شاید نباید آنطور تمام قد ستون می شدم دیوارهای کاهگلی ساختمانهایی را که از اول خشتشان کج بود. وگرنه اینطور شاید این روزها زیر آوار شان صدای خرد شدن استخوانهام را نمی شنیدم...

۱ نظر:

علی . گفت...

متاسفانه خیلی از ماها اینجوریم میخوایم یه تنه همه چیو درست کنیم به هر قیمتی حتی فدا شدن خودمون