۳۰ شهریور ۱۳۸۸

خداحافظ فصل مسافر

بعضی فصل ها در تعلیق و تشویش تمام می شوند. بی اینکه بفهمی که تمام شده قصه ای و باید نقطه ای بگذاری جایی لابد. بعضی فصلها اما روزهای آخر بار می بندند و تو می بینی که جایی چیزی دارد تمام می شود و این رفتن و تمام شدن نشانه هاش را بر چشمها و دلت جا می گذارد. این فصل برای من تمام شد، همین امروز با آخرین روزش. فردا را دارم که آماده ی مهر شوم. ماه خودم! فصل خودم که هم از امروزش بوی جنون می دهد...

۲ نظر:

ترسا گفت...

این جور که بوش میاد مهر امسال هم از اوناییه که آدم پر شر و شور رو خوب دیوونه میکنه و بعد دیوونه ترش و هی دیوونه ترترش :)

pariss گفت...

يهو يادم اومد كه اي داد.
غصه ام شده. دلم سنگينِِ ِ ِ ِ
پادشاخ(ي)!! فصل ها رسيد.....