۱۷ مرداد ۱۳۸۸

این نتها...

آرشه انگار بر تارهای اعصاب من است که کشیده می شود. می روم از هوش...
کاش اینجا زاده نمی شدم! بر این خاک نفرین شده که حلال و حرام اش مجال رهایی حتی موهایم را نمی دهد در جنون این نتها!
اینطور من را نبینید... دیوانه ای را به بند کشیده ام در این تن...

۳ نظر:

baran گفت...

موضوع: ارتباط دو پست اخیر:

بلبل پر بسته ز کنج قفس درا....
نغمه آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه این خاک توده رااااا
پر شرر کن

شقایق گفت...

راستش اون چیزی که دیشب اینطور مسحورم کرده بود ربطی به مرغ سحر نداشت. اون مال ظهر پنج شنبه بود. این پست مال دیشب.

baran گفت...

میخواستم یه فنگی بندازم مجبور شی یه چی بگی ..... ناژو از این حالو هوا در بیاد .... همین
من یک عدد موفق هستم....