۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

خدایی که تو بودی

ایمان که نداشتی، اما می توانستی خدایی چیزی برای خودت جایی علم کنی که این طور در این دهه ی دیگر آخر، به دلم نیفتد که خدایی که بودی دیگر مردنی است یا من مرگش را می خواهم که شاید آرامشی بنشیند بر تن این درد که درمانش ایمان به تو بود. تویی که ایمان نداشتی...

پ.ن.مخاطب این پست از وجود این وبلاگ حتی اطلاع ندارد. (محض رفع سوء برداشت)

هیچ نظری موجود نیست: