۹ اردیبهشت ۱۳۹۳

خدایان ریاکاری

بچه که بودیم یاد گرفتیم حرف خانه را مدرسه نزنیم: اینکه پدرمان چه می نوشد گاهی و ویدیو نامی گاهی پتو پیچ شده بین خانه ما و دایی در تردد است یا اینکه کسی نماز می خواند یا نه. توی مدرسه هم خب لابد چیزهایی عین واقعیت بودند: یکیش چادر مامان. یکیش چهارده معصوم حفظ کردنهای احمقانه من. خیلی ها همینطوری بودند.
اما ریا کاری را که یادگرفتیم یادمان ندادند این رویه مال بعضی وقتهاست. حفظ ظاهر که حضرات یاد پدرمادرهای دگراندیشمان! دادند شد عین مقدسات. توی کله ما هم رفت. حالا این نسل هرچه بلد نباشد و بیسوادیش به هرکجا برسد در ریاکاری مراتب اعلی را سیر کرده. خودم یکی. اما گاهی ،خودمانیم، قباحت دارد اینجا و آنجا فحش و ناسزا و بعد در ملا عام افتخار به رعیتی حضرات!

هیچ نظری موجود نیست: