۲۸ فروردین ۱۳۸۹

رودرروی مرده ها

این هم هست! باید برگردم، بگردم، ببینم کجا برای کدام از دست رفته ای سوگواری نکرده ام که اینطور سایه زده شده ام! لازمه اش هم این است که اینقدر شجاع باشم که با مرده هایی که زنده به گور کرده ام مواجه بشوم! لاجرم اینطور دست آخر آرام خواهم گرفت از این همه گریز و جایی شاید بتوانم قرار بگیرم. دور اگر نباشی تا بازگشتنم، آغوش تو جان پناه خستگی ها و قصه هام خواهد بود... حالا اما باید بروم...

هیچ نظری موجود نیست: