یادم میاد اولین تصاویر اروتیکی که تو بچه گی دیدم تو مجله عکاسی خارجیای بابام بود و کتاب "آنتونیونی"! بعد یه مرتبه به دلایلی نمی دونم چی شد که اینها از دسترس ما خارج شدن. احتمالن موقع دید زدن عکسها دیده شده بودم؛ هرچند هیچ وقت به روم نیوردن اما یحتمل دلیل دیگه ای نمی تونسته داشته باشه که یه بچه دبستانیِ پررو نباید چشم و گوشش باز بشه! اونم تو اون سالهای سیاه جنگ . القصه! دیروز که داشتم کتابها رو مرتب می کرم و می چیدم، همه شون رو پیدا کردم. آی حال داد! آی! نشستم در ملا عام یه دل سیر همه شون رو دوباره دیدم!
۲ نظر:
حیف! همیشه وقتی میتونی یه دل سیرو در ملا عام کاری که دوست داشتی رو انجام بدی که دیگه اون کار رو اونقدرا دوست نداری.
سرکوب شده ها! ممنوعیات! باز می گردید. بر می گردید. می دانم. من هم بر می گردم. در جایی دیگر. می خواهید وانمود کنید که مثل سابق جذاب و خواستنی نیستید. می خواهید بازگشتتان به ملال آلوده باشد، نمی گذارم. کیف می کنم از این که زورتان نمی رسد نوستالژی شوید. زنده ام. می تپم . نمی گذارم حادثه، حادثه های من خاطره شوند!
ارسال یک نظر