این روزها بیشتر آدمهایی که می بینم گرفتار هزار تا کار مهم ترن.از نوع باز کردن پیچ و مهره! مستحضرید که! همش در گیر و دار اینن که پیچ های سفت رو باز کنن یا پیچ های شل رو سفت کنن که طیاره اشون درست بشه، اما اگه بهشون بگی با این طیاره کجا می خوای بری می مونن هاج و واج!
خسته ام! اما همش می گردم تا یکی رو پیدا کنم که گرفتاریهاش گرفتاری ِ پیچ طیاره ای نباشه! یا دست کم بدونه طیاره اش قراره کجا بره! یکی که مثل من دغدغه هاش روی زمین هم جواب داشته باشه!اهلی شدن بلد باشه و اهلی کردن! یکی که مثل من پقی بزنه زیر خنده؛ با یه غذای خوب، خلق تنگش باز بشه و با یه خواب بی کابوس، صبحش رو با یه لبخند گل و گشاد شروع کنه و سارا میلز بخونه!
پ.ن.1:هنوز هم به هزار و یک دلیل شازده کوچولو کتاب مقدس منه!
پ.ن.2: بسی خوشبختم که دو سه تا دوست غیر پیچ مهره ای دارم!
۵ نظر:
اوهوم! همیشه تقصیر بقیه است
خوب من دقیقن متوجه نمی شم همه ی چی تقصیر بقیه اس؟
یه گودرز پیدا کن ربطشو میفهمی
من اصلن از بازی های مسخره ی وبلاگی خوشم نمی اد! به اسم یه نفر دیگه کامنت گذاشتن چه معنی می تونه داشته باشه؟؟؟ الان متوجه شدم این کامنت دوم از گورنوشت از آقای گورنوشت صاحب بلاگی به همین نام نیست؛ واقعن مسخره است! همه جور کامنت بی ربط و باربط دیده بودم الا این یکی!
ممنون آقای گورنوشت به خاطر اطلاع دادنتون!
ارسال یک نظر