یکشنبه ساعت سیزده
من یک عدد دختر جوان خیلی جدی ام!
که با مانتو مشکی میدی، شلوار خاکستری سیر، کفش خانومی مشکی یه کم پاشنه دار و آرایش ملایم دلبرانه می نشیند جلوی اساتید محترمش و آخرین سوال جواب عمرش را انجام می دهد!
زیر این چهره ی جوان جدی یک جوجه ی فضول سالم هست! که به ریش داشته و نداشته ی این مردهای محترم گهگاه دوست داشتنی می خندد و حسابی سر کار می گذارتشان.( علی جون! آماده باش )
و بالاخره دوره آموزشی دکتری- سربازی اش تمام می شود.
یکشنبه من آخرین امتحان عمرم را پس می دهم. و به خدای مجید که این همه بهش اعتقاد دارم قسم می خورم که فکر پُست داک را هم نکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر