۸ مهر ۱۳۸۷

شبانه دوم

امشب من به یه کشف بزرگ نائل اومدم و یه چیز مهم راجع به خودم فهمیدم. کاملا می دونم که این اتفاق افتاده. چیزی که هست این کشف بزرگ هنوز تو لایه های پیشازبانی گیر کرده و واژه نشده که من بتونم بنویسمش. یا حتی بتونم بفهمم که چی هست. هر چی هست اما اصلا چیز خوبی نیست. از سکنات خطوط چهره ام می فهمم.

هیچ نظری موجود نیست: