یه سکانس تو فیلم دریمرز هست که از همون اول بار که دیدم تو ذهنم حک شد: آن جایی که مثیو مصر است به دیدن اتاق ایزابل و ایزابل سفت و سخت حتی با یه نگاه خیلی جدی و با سه بار گفتن نه این یشنهاد را رد می کند، سکانس بعدی اما دراتاق ایزابل اتفاق می افته
....
می دونستم که تو فرهنگ ما نه گفتن زنها خیلی جدی گرفته نمی شه. هیچوقت وقتی یه زن به یه مرد نه می گه این باعث نمی شه که مرد ماجرا دوباره درخواستش رو تکرار نکنه_ حالا این درخواست می خواد هر چی باشه- این نه گفتن انگار یه بخش از بازی ایه که بین زن و مرد اتفاق می افته. و اغلب هم اینو شنیدم از اطرافیام که آدمی که با یه نه می ره یا خواسته اش رو دوباره تکرار نمی کنه یه آدمییه که قواعد رو نمی دونه و ناشیه. یه کم که دقیقتر نگاه کردم دیدم این قانون نانوشته زبانی نه ی زنانه که مردها به بله تلویحی تعبیرش می کنن، صرفا در رابطه بین زن و مرد اتفاق نمی افته. این بخشی از فرهنگ ماست و تقریبا تو همه انواع کارگفت ماایرانی جماعت از صراحت سر باز می زنیم
یک سال پیش که دریمرز رو دیدم یک مرتبه برق از سرم پرید، تا همین چند وقت پیش که یه جا خوندم که این نه زنانه در فرهنگ غرب هم یه بخشی از قواعد روابط عاشقانه است و به قول زبان شناس ها خودش یه پا جهانی محسوب می شه و تقریبا مطمئن شدم که این ماجرا صرفا مشخصه فرهنگ ما نیست.
بدترین وضعیت ممکن وقتی پیش می یاد که آدم خلاف نرم عمل می کنه. وقتی می گم نه، انتظار دارم این نه درک بشه و بهش احترام گذاشته بشه. و این اتفاقیه که اغلب پیش نمی یاد ؛ مصیبت این جاست که گاهی خودم هم از این استراتژی احمقانه بهره ها برده ام...
تا کجا گرفتاریم در حصار زبان و انکار می کنیم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر