۱۹ فروردین ۱۳۸۹

این بار من روایت می کنم، اول شخص!

این داستان زندگی منه! داستان نسل منه!
نگاهت نمی کنم که خشم پشت چشمهام رو نبینی. من خواننده ی منفعل قصه های تو نیستم دیگر. مدتهاست از جایگاه خدایی پایین کشیده امت. تو هنوز اما در وهم دانای کل بودنی... مدتهاست راوی نادان کلی...

۲ نظر:

پیازچه گفت...

که را بر دار کلمات خود آونگ می کنی ناژو؟؟؟؟؟؟ کدام حمیدی شاعر دیگری را؟؟؟؟؟

شقایق گفت...

پیازچه جون منظورتو نمی فهمم! میشه بازش کنی واسم کامنتتو؟