۲۷ مهر ۱۳۸۸

دیشب

گاهی هم لازمه این طور درد کشیدن شبانه! این طور لرز کردن!
نه به خاطر قدر عافیت دانستن، به خاطر فارغ شدن از هزار جور فکر شبانه!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

روز با هزار ترفند دور تادور این معلقی و بی در و پیکری بند و بست لق می بندیم و شب همه اش از هم می پاشد. شب به زخم ها لیس می زنیم و آماده می شویم برای زخم های فردا.نمی شود نگران نبود! چه بد که از پست تازه ی ناژو خواندن ضعیف ترین حس باشد و ...

ناشناس گفت...

باید برای شب ها برنامه دیگری ریخت . من گوش کردن را پیش نهاد می کنم . شما خودتان انتخاب کنید چه دوست دارید گوش کنید . خدا هدفون را اختراع کرد برای خلوت شب ها .

شقایق گفت...

ناشناس جان دوم!
من هم قبول دارم که اونی که هدفون رو اختراع کرده آدم خدایی بوده اما قطعن کار خدا نبوده!
بعد هم اینکه من شبهام شلوغ ترین ساعتهای زندگیم هستن. اما فاصله ی دراز کشیدن تا به خواب رفتن آوار هزار آرزو و خیال و شوق و گاه غم رو کاریش نمی شه کرد.

ناشناس دوم گفت...

قویا معتقدم اختراع هدفون و مترو و ایمیل کار خدا بوده