۱۰ آذر ۱۳۸۷

تا دیر نشده!

از همان لحظه ای که فکرت کلمه شد و گفتی، تا همین لحظه فقط دارم به این جمله ی قصار فکر می کنم. سکوت نکردم. در جا معترض شدم. اما این اعتراض از بهتم که کم نکرد!
صبح فکر می کردم که بهت هم ندارد! سکوت هات از من، نشانی ست از همان منطق!
چنان خطاب می شوم! چنین مخاطبت می شوم!
تو هم داری دیر می شوی! می فهمی؟

هیچ نظری موجود نیست: