۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰

در پرده امید*

سکوت پشت پست قبلی لازم بود که بارها و بارها باز این جمله را بخوانم تا باورم شود بر همه‌ی چیزی که بر من رفته نقطه‌ی پایانی گذاشته شده. دستهای این روزهام آموخته‌ی نت ها می‌شوند و موسیقی نفسی که تار به تار گره های دلم را آواز می‌کند و به دست باد می‌سپارد...

*عنوان از شفیعی کدکنی

هیچ نظری موجود نیست: