ناژو
۲ آذر ۱۳۸۹
ولی عصر دیر وقت پاییز
نوک انگشتهام تیر می کشند از سرما... پرت می شوم به خیابان ولی عصر... یک شب پاییزی که بی هوا دستم را گرفتی کردی توی جیب سخاوتمند بارانی مشکی ات... بر می گردم به همان خیابان ... فکر می کنم خیابان ولی عصر دلیل خوبی است برای مردن...
۱ نظر:
panjaryman
گفت...
یه تعریف سینمایی قشنگ.
با این هدایای زندگی 'زمستونه سر میکنم'، آره بابام جان.
۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۷:۵۶
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
یه تعریف سینمایی قشنگ.
با این هدایای زندگی 'زمستونه سر میکنم'، آره بابام جان.
ارسال یک نظر