غروب دم رفتن اومده در اتاقم می پرسه چیزی نمی خوای بابا؟ منگ ترجمه بودم و نت برداری برای تز! اعصابم داغون از کلفتی نوک اتد که خطم رو بی نظم کرده بود! سرمو بالا نیوردم. بی حوصله گفتم نوک اتد پنج دهم. هیچ هم فکر نکردم که داره می ره قدمشو بزنه نوک اتد واسه من از کجا بگیره این دور و بر؟ یادم هم رفت به کل. وقتی برگشت هنوز کله ام تو کتابام بود. اومد تو اتاقم دو بسته نوک اتد مایکرو پنج دهم داد دستم. برق از سه فازم پرید. نمی دونم تا کجا رفته بود... خسته اش شده بود خیلی. خاکستری می شه وقتی خسته اس. دق می کنم خاکستری که می بینمش... نمی بخشمش که این همه زود خاکستری شده... باهاش حرف نمی زنم. نگاش می کنم. بغض می کنم فقط.
۵ نظر:
منم بغض کردم
باید بلاگ اسپات یه امکان بذاره که مثل گودر بشه یه پست رو لایک زد ولی حرفی نزد.
بهش پیشهناد کنید دیگه!!
برای ایم پست: 100 تا لایک
راستش پریسا جون این امکان رو داره، تو بعضی بلاگها دیدم ولی من بلد نیستم.
مرسی عزیز دلم! تو خودت لایکی! :))
چرا می گی نمی بخشی اش ؟ خاکستری شدنش تقصیر ِ کیه ؟
تقصیر کسی نیست نارنجی جون! آدم گاهی یه واقعیت هایی رو نمی خاد قبول کنه. همین!
ارسال یک نظر