مکاشفات پس از پرسه!
دیروزغروب که بی هدف راه می رفتم باز به این فکر می کردم که این شهر سراشیبی و سر بالایی داره،و یادم افتاد به روزهای اول شش سال پیش. پاهای من خو نداشت به پیاده روی تو سراشیبی و سر بالایی. شهر من مسطحه. صاف صاف. دیشب که خسته و سرشار از هوای پاییز برگشتم به این فکر می کردم که این شهر چقدر به من سخت گرفته؛ حتی به رخم کشید که ولگردی ها و پرسه زدنهام هم اینجا مثل اونجا نیست!باید راهش رو یاد می گرفتم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر