tag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post8741596994782861782..comments2023-05-09T17:48:41.934+03:30Comments on ناژو: I could talk some timeشقایقhttp://www.blogger.com/profile/16525121600938646213noreply@blogger.comBlogger8125tag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-77439400705518600412010-10-12T21:09:49.895+03:302010-10-12T21:09:49.895+03:30هر چه بود که مرا با تو و قلم توانایت و روح دوست دا...هر چه بود که مرا با تو و قلم توانایت و روح دوست داشتنی و حساست آشنا کرد. خوشحالم از این اشنایی عزیزعاطفهhttp://entebah.blogfa.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-20435285573714604552010-10-12T10:43:33.580+03:302010-10-12T10:43:33.580+03:30اینکه بخوای باهاش حرف بزنی، حق داری
اینکه حوصله ند...اینکه بخوای باهاش حرف بزنی، حق داری<br />اینکه حوصله نداشته باشه کسی باهاش حرف بزنه، حق داره<br />اینکه بخوای مسائلت رو برای نزدیکترین آدم زندگیت بگی، حق داری<br />اینکه خسته باشه و توی ذهنش هزار فکر باشه، حق داره<br />اینکه نتیجه بگیری که دیگه نمی خوای حرف بزنی، حق داری<br />اینکه دلش بخواد بعضی وقتها باهاش حرف بزنی، حق داره<br />اینکه بخوای، حق داری<br />اینکه نخواد، حق داره<br />اینکه نخوای، حق داری<br />اینکه بخواد، حق دارهAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-60672673207915394192010-10-12T10:19:24.815+03:302010-10-12T10:19:24.815+03:30ناشناس عزیز! اول که من هم فهمیدم پست من سوژه ی نوش...ناشناس عزیز! اول که من هم فهمیدم پست من سوژه ی نوشتن پستی دیگر شد در مورد موضوعی که احتمالن خیلی ها باش دست به گریبانند. مساله ی من این نیست. اینکه امیر حسین بحثی را مطرح کرده و با دیدگاه خودش تبیینش کرده باعث "عصبانیت" من نشده. که از اساس عصبانیتی در کار نبود. حرف من قضاوت و حدس و گمانهای امیرحسین بود در مورد شخص نویسنده ی پست اگر دقت کرده باشید که بی نهایت غرضورزانه بود بی اینکه شناختی پشتش باشد.<br />به هر حال بابت نصیحت آخر کامننتون متشکرم!شقایقhttps://www.blogger.com/profile/16525121600938646213noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-84274791334013909012010-10-11T23:55:40.733+03:302010-10-11T23:55:40.733+03:30نازنین
الان کامنتت روتوی وبلاگ امیرانه خوندم. باو...نازنین <br />الان کامنتت روتوی وبلاگ امیرانه خوندم. باور کن نویسنده چنین قصدی نداشته. یه مثال زده در ابتدای گفتگوش و بابت قسمتهاییش که تو را تاراحت کرده و فکر کردی مورد قضاوت <br />و یا در کلیشه قالبهای روانشناسی قرار گرفتی و یا افراد دیگر قالب لباس پیش دوخته می شوند من باب این نوشته، اشتباه است. این یک مثال بوده فقط و یک تلنگر شاید. ضمنا هر زمان که حرف و اتفاقی ما رابه هم می زنه و ناراحتمون می کنه باید راجع به اون اتفاق و یا روند توجه کنیم قبل از انکه عصبانی بشیم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-36301756717711259352010-10-11T10:27:14.823+03:302010-10-11T10:27:14.823+03:30اره ناشناس. به لطف کدیین اینطوری شد.
پنجره این م...اره ناشناس. به لطف کدیین اینطوری شد. <br /><br />پنجره این ماجرا حرف مدارا کردن و تکرار اشتباه نیست. یه چیرهایی واسه من برای همیشه پرونده اش بسته شده. تو این سن دیگه اینکه بخام ارتباط گرفتن رو با مادرم یاد بگیرم خیلی دیره. مقصر نمی دونمش، مسبب می دونمش فقط.شقایقhttps://www.blogger.com/profile/16525121600938646213noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-61012724839354330072010-10-11T01:58:13.783+03:302010-10-11T01:58:13.783+03:30آ قربونش، مدادت رو کی برداشته؟ مانتوت هم خیلی خوشک...آ قربونش، مدادت رو کی برداشته؟ مانتوت هم خیلی خوشکله... خب، امروز دیگه چیا یاد گرفتی؟...<br />¤¤¤<br />حق با شماست ولی،<br />بگین ببینم، اینجور موقعها (که بهتون میگن سخت شدین)، توی دلتون راجع به مادرتون چیا میگین؟ "چقدر ازم سوال میکنن"، "چقدر بهم میچسبن"، "چقدر حرف میزنن"...!! اشتباهاتشون رو ما تکرار نکنیم، آ قربونش.<br />¤¤¤<br />ماشین ظرفشویی چیز خوبیه ها<br />:-Ppanjarymanhttps://www.blogger.com/profile/04834596485626527666noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-47553299407982882502010-10-11T01:11:58.861+03:302010-10-11T01:11:58.861+03:30آخیش فونتت چه خوب شده.آخیش فونتت چه خوب شده.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-3881684168638884435.post-25627112968248108952010-10-11T01:11:58.422+03:302010-10-11T01:11:58.422+03:30این تجربه رو عینا یعنی دقیقا به همین صورت و به همی...این تجربه رو عینا یعنی دقیقا به همین صورت و به همین روال داشتم.شیرینhttp://roshanaaa.wordpress.com/noreply@blogger.com